نهانخانه ی دل
نهانخانه ی دل
ای برده امان از دل عشاق کجایی...
نوشته شده در تاريخ 25 / 12 / 1389برچسب:, توسط میم و حا و میم و دال |

چقدر درد آوره...

قرار بود که امسال، شعر دیگه ای نذارم و با شادی، به استقبال بهار بریم و...

ولی متاسفانه خبر دردناک آسمونی شدن یه پرنده، حسابی آشفتم کرد و شعر زیر رو تقدیم به روح این عزیز می کنم که تو سانحه ی پرواز، آسمونی شد...

 

روحش شاد...

 

بهار آمد، کجا رفتی؟ تو را در آسمان دیدم

تک و تنها و بی یاور، جدا از این و آن دیدم

 

چرا خوابیدم و در خواب، خواب آسمان دیدم؟

چرا خود را میان ورطه ی خوابی گران دیدم ؟

 

تو را دیدم که می رفتی، کبوتر وار و بی پروا

تو را رنگین تر از نقاشی رنگین کمان دیدم

 

تو را دیدم که یا زهرا و یا حیدر به لب داری

به سوی عرش می رفتیّ و با مولایمان دیدم

 

تو را در ابرها دیدم، شبیه قطره  باران

میان چشمهای خود، تو را در کهکشان دیدم

 

بهار آمد، ولی عاشق، چو شمع جمع سرمستان

تو را گِردش میان هیئت پروانگان دیدم

 

چرا رفتی؟ چرا احمد؟ ندیدی شیر خوارت را؟

دل خود را ز هجرانت غمین و بی امان دیدم

 

چه پروازیست بی پایان، پرستوی رهای من

چرا مرغی غریب و خسته و بی آشیان دیدم؟

 

حسینی بودی و عاشق، علیّ اکبری رفتی

تو را بر سینه ی این آسمانِ بی کران دیدم...

 

میم و حا...

 



نظرات شما عزیزان:

کاکتوس
ساعت17:23---6 فروردين 1390
با سلام. سال نو مبارک

شيوا
ساعت21:17---28 اسفند 1389
سلام خوبي پیشاپیش عيدتان مبارك اپم زود بيا

شيوا
ساعت1:06---26 اسفند 1389
سلام وب جالبي داري افتخار دادي سر بزن

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.